Friday, January 22, 2016

”حكومت بر خاموشان شرمندگيست”


عكس كودكان و زنان و مردان سوري كه در مضايا از گرسنگي استخوانهايشان بيرون زده دل هربيننده را به درد مي آورد. ابتدا باورم نمي شد، با خودم مي گفتم مگر دوباره به دوران نازيسم برگشتيم؟ آيا اينجا همان محل آدمكشي و آدم سوزي هيتلر است؟ 

آيا مردم قتل عامهاي جنگ جهاني دوم را از ياد برده اند؟  راستي نسل كشي تا كي؟ كشتن انسان و انسانيت تا كي ؟ پس كجاست آن وجدانهاي بيداري كه فرياد حقوق بشرشان گوش همه را كرد كرده است؟ آيا بوي نفت و دلار موجب شده كه بوي  وخوي انساني از ميان مردمان رخت بربندد؟ 
راستي كجا هستند آن دولتمرداني كه هنگام انتخاب شدن ياد حقوق انسان و جامعه مي افتند و آن هنگام كه بر كرسي مراد جلوس كردند ديگرآنچه كه نا آشناست همان انسان و انسانيت و وجدان است. راستي سازما ملل چه مي كند ودر اساس اين ارگان براي چه ساخته شده ا ست. صليب سرخ جهاني چي؟ آيا اينها همه وهمه براي رسيدگي به مردم تحت ستم و كسانيكه در معرض جنگ و ويراني هستند بنيان گذاشته نشده اند؟ پس كجاست آن راه و آن رسمي كه به نام حقوق بشر بر  كرسي آن نشسته اند و تنها در حال شمارش كشته گان هستند آنهم نه يك آمار دقيق بلكه باتمام وجود در حال تخفيف آمار كشته ها هستند كه مبادا آبروي فلان ديكتاتور برود و يا اينكه به پرقباي آنها بر بخورد و ديگر كيسه سازمان ملل كه در حال حاضر سازمان دول شده خدا نا خواسته از دلار خالي بشود. قلبم گرفت از اينهمه درد و ازاينهمه وجدانهاي خواب زده كه چه عميق به خواب زمستاني فرو رفته اند. راستي چه كسي فرياد اين كودكان گرسنه را خواهد شنيد؟ كدام شكم گرسنه با درد او مشترك خواهد بود؟ آيا آقاياني كه بر طبل تو خالي حقوق بشر ميكوبند هرگز چشمهايشان را بر درد اين مردم محروم گشوده اند؟ يا اينكه برق دلارها اجازه ديدن چنين تصاويري را به آنان نمي دهد؟ خيلي وقتها با خودم ميگويم راستي اين جماعت باهردين و مذهبي كه هستند آيا به آخرت وآن روز كه از انسانيت ازآنها سوال خواهد شد و....باور و ايمان دارند  ؟ اگر چنين است چگونه روزهاي سكوت خود را در مقابل اينهمه درد مردم سوريه به خصوص مردم محاصره شده مضايا تعبير خواهند كرد؟ چگونه ؟ 
ايمان دارم كه حاكمان فعلي سوريه و همچنين ايران كه در بروز چنين فجايع دردناكي دوست و حامي بشار اسد است به زودي شكست خواهند خورد و آن روز مردم ايران و سوريه شادماني خود را باز پس خواهند گرفت .
دوباره ياد منشور كوروش كبير افتادم كه گفت: باور بياوريد هر حكومتي كه شادماني را از مردمان بگيرد، شكست خواهد خورد، برانداخته خواهد شد. هرحكومتي كه به اندوه مردمانش بيفزايد، شكست خواهد خورد. بر انداخته خواهد شد.
واي بر من 
اگر دردمندي به ميهنم مويه كند
واي بر من اگر گرسنه اي به ميهنم مرده باشد
واي برمن اگر مردمان به آزادي سخن نگويند.
واي برمن اگر بيدادي باشد و من به خواب خوش رفته باشم.
پس واي بر هر آنكه اين همه درد را مي بيند و دم بر نمي آورد. واي بر هر آنكس كه بر مردم ستم ميكند.
 باز هم از كوروش مي نويسم كه مي گويد: 
پس اي اميران و آيندگان 
بدانيد كه حكومت بر خاموشان، شرمندگي ست
حكومت بر درماندگان ، شرمندگي ست
حكومت بر ترس خوردگان، شرمندگي ست
وحكومت بر جلادان نيز!
 دردا بر حاكماني كه نازايي ونفرت را رقم مي زنند. 
دردا بر شهرياراني كه تازيانه و تجاوز را رقم مي زنند
دردا بر كيشباناني كه به مردم دروغ مي گويند. 
دردا بر خِرَد منداني كه از دليري بويي نبرده اند. 
دردا بر دليراني كه از خِرَد بويي نبرده اند. 
اي اميران آينده 
بدانيد كه شهسواران و شهرياران مي ميرند 
 اما ، شادماني ، مردمان هرگز!

”وبسايت ”براي آزادي ايران

كانال تلگرام كمپين ”براي آزادي ايران”  

اينستاگرام كمپين ”براي آزادي ايران”  


Wednesday, January 20, 2016

هفته نه به روحاني – توقف به اعدام

  
در اين هفته روحاني جنايتكار به فرانسه مي رود، در گذشته هم هيئت هاي اروپايي بودند كه به ايران سفر مي كردند ، آيا انتظار اين نيست كه در اين شرايط همه اروپايي ها و آمريكايي ها اين رژيم را منزوي كنند و كسي وارد معامله اي با آن نشود؟
علت چيست؟
هيئت هاي سياسي غربي كه مي آيند، مطلوب باند رفسنجاني روحاني هستند و اين باند مقاصد خود را با آنها در راستاي خط تعامل دنبال مي كند، 
باند ولي فقيه در شرايط موجود مخالف اين ديدارها و سفرها هستند. چون اينها كه بعد از برجام و توافق هسته يي،  دو چيز را روي ميز نظام مي گذارند، يكي دست برداشتن از صدور تروريسم و دخالت در كشورهاي ديگر و قطع حمايت از گروههاي تروريستي منطقه، يكي هم حقوق بشر و دست برداشتن از اعدام و سركوب و مشخصاً سركوب زنان. علاوه بر اين اين هيئت ها دنبال سرمايه گذاري و بستن قراردادهاي اقتصادي هستند كه البته اين هم در تضاد با خط اقتصادي سپاه و خامنه اي است. 
يعني اين سفرها مثل هيزم براي شعله ور شدن جنگ بين دو باند عمل مي كند، يك باند دنبالش است و برايش سر دست مي شكند و يك باند آنرا  خطرناك مي داند، سفرهايي به ظاهر شيرين ولي زهرآگين كه در واقع هم تعادل نظام را به هم مي زند و هم چهره حقيقي اين رژيم را به غرب مي شناساند.










Friday, January 8, 2016

بميرم مادر كه پول نفت ايران كفاف خريد يك عينك تو را نمي دهد ...

عكسي گويا ، بيانگر چپاول و دزدي اموال مردم ايران !!!


روزي نيست كه اين رژيم دزد و غارت گر ، پول و مال مردم را به بهانه اي ندزدد .حقوق كارگران را ميخورد ( نه يكماه و دو ماه شايد يك سال و حتي 2 سال)، آلودگي هوا مي شود، بجاي كمك به حل مشكلات و معضلات آن ، قيمت ماسك را بالا مي برد !!! بجاي كمك به مردم كه از فقر و بيكاري روبه دست فروشي آورده اند ، بساطشان را بي دليل برهم مي زند و خراب مي كند . بجاي نجات كودكان بي پناه و يتيم ، آنها  را مي دزد و به كشورهاي ديگر قاچاق ميكند و بيگاري از اين گلهاي نشكفته مي كشد .بجاي حل مشكل بيكاري كه اين همه جوان تحصيل كرده عاتل و باطل شده اند ، واردات از چين را بالا مي برد !!
خلاصه هر كجا نگاه مي كني، بجز اين دزد بزرگ ايران كه همين رژيم كثيف آخوندي است ، چيزي نمي بيني .
مردي بيچاره  را كه 8 عدد پرتغال از روي نداري و اجبار ، از مغازه اي بر مي دارد ، 80 ضربه شلاق مي زند و بعد خودشان و همه دارو دسته يشان ميليارد ميليارد پول ملت را به چاپ ميزنند ، انگار نه انگار !!!!

عكسي از مادر پيري ديدم كه لرزه بر اندامم انداخت و ناخداگاه اشكهايم جاري شد . بي شك كه شما هم همين احساس را خواهيد داشت .

 در هيچ كمله اي و جمله اي نمي توانم احساسم را بيان كنم ،احساس شرم مي كنم كه مادري به اين عزيزي به دليل فقر و نداري حتي عينكي ندارد كه بتواند خوب ببيند و فقط با يك شيشه عينك، روزگار را طي مي كند اما از آن طرف .....

تنها تنها يك چيز آرامم مي كند . من و ما  مي توانيم و بايد به دست خودمان اين نظام دزد را سرنگون كنيم ووجود نحسش را از روي ايران زمين پاك كنيم .
ايران و ايراني يك قدمت 100 ساله درمبارزه با  انواع واقسام ديكتاتورها را داشته و اين بار هم اين ديكتاتور مذهبي كه به اسم دين هر شارلاتال بازي مي كند را سرنگون مي كنيم و از تاريخ ايران حذفش خواهيم كرد . تا مادران گلي مثل اين مادر عزيز در كمال آسايش وامكانات زندگي كنند .
آري ما مي توانيم مثل اعتراضات مردم غيورمان در قبال چپاول اموالشان توسط رژيم به نام ” پديده شانديز“،حقمان را به هر قيمت بگيريم .  
روز  حساب رسي نزديك است ،آزادي و رهايي  را به   ايراني و ايران زمين هديه خواهيم كرد . 

Sunday, January 3, 2016

راه ستار و ستارها ادامه دارد و خواهد داشت .......


روزهاي عجيبي است، از هر طرف خبر شجاعت و قهرماني مردممان را مي شنويم كه باكي از اين ديو صفتان ،آخوندهاي رذل ندارند.هيهات خود را در برابر ظلم گفته اند و سكوت را كمتر از خود ظلم نمي دانند .




 اين بار ، صداي زني شجاع  را مي شنويم كه راه ستار بهشتي  قهرمان و ستارهاي ديگر را ادامه مي دهد ، بي باك و دلير و شجاع و زينب وار صداي  مظلوميت خلقي را فرياد  مي كند .

 چند روز پيش  يك مامور جنايت كار و رزل رژيم ، خانم سحر بهشتي ( خواهر ستار بهشتي ) را در خياباني متوقف مي كند  ، وي را با سلاح تهديد مي كند و به او مي گويد بايد براي بازجويي بيايد  اما  سحر دلاورانه مي ايستد و نمي گذارد كه بي دليل او را ببرد ، وقتي كه اين مامور با مقاومت سحر مواجه مي شود  با توهين و اراجيف هميشگي ، او را تهديد به مرگ مي كند . 
سحر بعد از اين واقعه ، اين اقدام مامور رژيم را افشا مي كند و ميگويد :” 'سر دهیم به راه آزادی' من نه فعال سیاسی و نه فعال براندازم! اما به لطف حاکمیت مردمی، همه مردم سالهاست که فعال سیاسی محسوب می‌شوند مگر آن‌که خلاف آن را اثبات کنند؟ ! .... هشدار می‌دهم سحر بهشتی آماده است تا در راهی که برادرش جانفشانی کرد جان خویش را هدیه نماید پس تهدید را رها کنید یا ما را به‌حال خویش وا بگذارید یا مأموریت خود را انجام دهید. مدتهاست خانوادهای مانند ما شما را واگذار کرده‌اند به خدایی که داد مظلوم را خواهد گرفت.“
درود بر عزم وجزم اين زن قهرمان كه راه پاك ستار را  زنده نگه داشته است و اركان رژيم را بي شك به لرزه انداخته است  كه آري زن ايراني ، چون زينب از تبار حسين است و هيهات خود را گفته است و در برابر ظلم لحظه  اي سكوت نكرده و نخواهد كرد.

حالا ببنيد كه مادر شجاعش چه گفته است :” همه بدانند من مادر ستار هستم، اگر سحر را هم در راه ستار بدهم، دست برنمی‌دارم، اگر مویی از سر سحر کم بشود، من نظام را مقصر می‌دانم و نظام باید جوابگوی من باشد، نه مثل ستار که کشتند و من هیچی نگفتم ......... تا زمانی‌که زنده باشم، خودم صدای ستار هستم، بعد از من سحر، صدای ستار است، ستار کارگری بود که او را کشتند و نظام به من پاسخی نداد اما نمی‌گذارم سحر را بکشند، ما از هیچی نمی‌ترسیم، به ما قبر هم نشان داده‌اند، این اسلحه‌ها هم اسباب بازی است و این‌ها را هم جمع کنند، ما از این‌ها نمی‌ترسیم…....یک مویی از سر سحر کم بشود، این بار این‌جا نمی‌نشینم، کاری می‌کنم کارستان، این را نظام جمهوری اسلامی بداند که مادر ستار دیگر آن مادر ستار نیست، بدانند که من سر جایم نمی‌نشینم و سکوت نمی‌کنم..... با من طرفند، دنیا را خبردار می‌کنم، این بار دیگر هوشیار شدم.



آدمي با شنيدن چنين سخناني شيوا ، محكم و استوار ، افتخار مي كند كه ايراني است و از تبار اين مادران  دليراست .
آري ما هم هم صدا با مادر و خواهر ستار مي گوييم ، ديگر سكوتي در كار نيست و آنچنان درسي به سركردگان رژيم بدهيم كه خوابش را نديده باشند .




Tuesday, December 29, 2015

اولین اتهام من اين است که خواهر ستار بهشتی‌ام!

دژخیمان اطلاعات خامنه‌ای به اذیت و آزار خانواده شهید قهرمان ستار بهشتی ادامه می‌دهند. آنان ضمن اهانت به سحربهشتی خواهر ستار او را تهدید به مرگ کردند. سحر بهشتی در یادداشتی این رفتار ضدانسانی دژخیمان ولی‌فقیه را افشا کرده است.


امروز طبق روال همه روزه دنبال پسرم بنیامین رفتم تا از مهد کودک به منزل برگردیم، در بین راه یک مرد حدوداً چهل ساله، با ماشین پژو نوک مدادی مرا به گوشه‌یی راند و اتومبیلش رو جلوی ماشین من متوقف کرد. با سرعت از خودرو پیاده شد طبق عادت مألوفشان به جای احترام گذاردن بر هموطنانی که از مالیات و دارایی آنان حقوق می‌گیرند، ابتدا اسلحه خود را به رخم کشید! 'یاد حرف مادرم افتادم که از مأمور دستگیری ستار حکم بازداشت خواسته بود و او اسلحه‌اش را نشان مادر می‌دهد“ و سپس کارت شناسی‌اش را از دور نشانم داد.

بهرحال اصرار کردم حکم_مأموریت یا جلب مرا دارید که گفت: از امنیت هستم و باید با من به اداره امنیت بیایی! حقیقتاً ابتدا یکه خوردم؟ علت نگه‌داشتن من؟ دلیل اعزامم به امنیت؟ رفتار ناپسند و دور از شأن یک مأمور با یک خانم؟ مگر می‌شود ماموری که خود را از امنیت معرفی می‌کند باعث سلب امنیت شود؟ و الفاظ رکیکی که احتمالاً لایق خود و خانواده‌اش بود را نثار من کرد و با ایجاد هیاهو سعی در ترساندن من نمود! 
بی‌شک سیده‌ای از تبار حسین را ندیده بود که زینب وار در میانه خیابان بیرق حق خواهی به‌دستش بگیرد که امروز به چشم خود دید! تلاشش برای اعزام من به جایی نرسید و مجبور شد نیروی کمکی طلب کند و اتهامات من را از پشت تلفن احتمالاً به مافوقش بر شمرد، اولین اتهام من نصب عکس برادر مظلومم ستاربهشتی است پشت شیشه خودرو و دومین اتهام من پس از آن بود که فهمید خواهر ستار بهشتی‌ام! در این ایام بارها مستقیم و غیرمستقیم مورد تهدید واقع شدیم و به‌شدت تهدید به بازداشت من کردند غافلند از این‌که 'سر دهیم به راه آزادی' من نه فعال سیاسی و نه فعال براندازم! اما به لطف حاکمیت مردمی، همه مردم سالهاست که فعال سیاسی محسوب می‌شوند مگر آن‌که خلاف آن را اثبات کنند؟! گویی این جویای نان و نام خوشحال بود از پیدا کردن طعمه‌ای برای شکار و ایضاً شاید رساندن عاشق به معشوق خویش که همان ستار عزیزمان باشد.

برق نفرت از چشمان گرگ صفتش هویدا بود، درنده خویی از وجودش فوران می‌کرد و شاید انتظار داشت صورت مرا با دستان کثیف و آلوده‌اش نیلگون کند! قصد نداشتم این مطالب را بنویسم اما سکوت در برابر ظالم اگر بدتر از ظلم نباشد کمتر از آن نیست. پیامش روشن بود به‌زودی نزد ما خواهی آمد این پیام آشنا بود چرا که به ستار هم گفته بودند به‌زودی رخت سیاه بر تن مادرت خواهیم کرد. در پایان هشدار می‌دهم سحر بهشتی آماده است تا در راهی که برادرش جانفشانی کرد جان خویش را هدیه نماید پس تهدید را رها کنید یا ما را به‌حال خویش وا بگذارید یا مأموریت خود را انجام دهید. مدتهاست خانوادهای مانند ما شما را واگذار کرده‌اند به خدایی که داد مظلوم را خواهد گرفت.


مطالب و خبرهاي مهم روز را از لينك زير دنبال كنيد:


Monday, December 28, 2015

شناسنامه قاسم سلیمانی


عضویت قاسم سلیمانی در سپاه پاسداران در کرمان
قاسم سلیمانی در جنگ ایران و عراق
باورها و علائق پاسدار قاسم سلیمانی
قاسم سلیمانی و انحصار تولید و توزیع مواد مخدرقاسم سلیمانی
انتصاب قاسم سلیمانی به سرکردگی نیروی قدس
اقدامات بین‌المللی علیه قاسم سلیمانی و ... 



 :محورهاي مطلب بالا را از لينك زير دنبال كنيد

http://4freeiran.com/index.php/bipardeh/item/325-birth-certificate-of-qasem-soleimani



Wednesday, December 9, 2015

درد دل دکتر محمد ملکی اولین رئیس دانشگاه تهران، بر مزار مادر داعی در بهشت زهرا


در مراسم دکتر محمد ملکی اولین رئیس دانشگاه تهران بعداز انقلاب، بر مزار مادر سخنانی ایراد کرد و یاد این مادر بزرگوار را گرامی داشت.


من چی بگم از محبت های تو از حرفهای تو وقتی که میتونستی حرف بزنی از شناخت تو، استعداد تو، از مغز تو که تا آخرین لحظه کار می کرد و فعال بود.
فقط میگم که بعد از تو خیلی ها یتیم شدند. 
میگن انسان بعد از مرگ مادرش یتیم میشه ... ما واقعا یتیم شدیم .
آن دانشی که در کنارش آزادی نباشد دانش نیست
در دانشگاهی که به اصطلاح خیلی استاد و دانشمند وجود داره اما کوچکترین توجهی به وضع فلاکت بار و غم انگیز جامعه ندارد و دزدیها و چپاول گریها را می بینند و سکوت می کنند. بله در این جامعه باز هم باید گفت:

ز گهواره تا گور آزادی بجوی

فايل صداي دکتر محمد ملکی را از اينجا دنبال كنيد :