Thursday, November 26, 2015

16 آذري ديگر بسازيم

آيا اين عكس را كه سال گذشته منتشر شد به خاطر مي آوريد؟



 عكسي كه در آن براي دانشجو القاب زيادي گذاشتند :  
«دست آویز بیگانه! آشوبگر! ناآگاه فریب خورده! ای مخل امنیت اجتماع! جاسوس! روشنفکر نما! خودفروخته! دانشجو! ....
هميشه از واكنش دشمن بايد قدرت خودمان را محك بزنيم ، به راستي اگر دشمن ( يعني رژيم ديكتاتوري حاكم )   كه اين عناوين را بر روي ما گذاشته از ما نمي ترسيد، نيازي به اين همه نام گذاري بجاي يك كلمه ساده دانشجو داشت؟ 
مائو هميشه مي گفت كه از روي واكنش دشمن بدانيد كه شما براي او تا كجا وحشت آور وجدي هستيد. اگر دشمن به شما حمله نكند يعني شما قدرتي نداريد .
امسال اما خامنه اي در هر صحبتي ترس خودش را از دانشجويان بيان مي كند، يكبار گفت: دشمن تلاش فراوان می‌کند دانشگاهها را… به پلی به سمت غرب تبدیل کند».
و حالا بعد از اينكه ديد در اعتراضات آذري ها، دانشجويان و دانشگاهها اينقدر فعال هستند بازهم به خود لرزيد و گفت: (در دانشگاه) «تشکل‌های مؤمن و انقلابی و خوش‌فکر را تحت فشار قرار می‌دهند» و بعد با يك لحن ضعيف تدافعي گفت وقتي طرف مقابل می‌گوید «انتخابات بهانه است و اصل نظام نشانه است»، فرد معتقد به نظام (بسيجي)  چه باید بکند؟». 
خامنه اي بعد با وقاحت و بي شرمي تمام خطاب به رؤسا و عوامل نظام در دانشگاهها دستور داد و تصريح كرد كه بايد به اين بسيجي‌ها ميدان بدهيد تا «فضا دست آنها باشد». به اين ترتيب اعتراف كرد كه الان فضاي دانشگاه دست بسيجي‌ها و مزدورانش نيست. 

چه بايد كرد:
اين بهترين فرصت است ، كمتر از يك ماه به 16 آذر باقي نمانده است ، ديكتاتور در ترس مطلق از دانشجو و دانشگاه  به سر مي برد، چه كار مي تواند بكند؟ نعره مي كشد، حرفهاي ميان تهي مي زند، بر طبل سر كوب مي كوبد،
 اما ما به او مي گوييم:
برو  سرت را به كوه هاي دماوند بكوب! ببين آيا تو را از خشم ما گريزي هست؟ چرا كه در مقابل داشجو و دانشگاه هيچ كاري جز عقب نشيني نمي تواني بكني وبايد به خواسته هاي برحق ما تن بدهي.
ما در مقابلت ايستاده ايم و كوتاه نمي آييم.
روز ما، روز دانشجو ، نزديك است . 
وعده ما 16 آذر ....
همه باهم – يكصدا 16 آذري ديگر مي سازيم .




ماجرای دانشجو و شتر گاو گرگ!


دانشجوی امروز، باید از نظام بپرسد: شما شترید؟ یا گاوید یا گرگید؟ 
نمی‌شود که هر زمان به یکی از این سه تبدیل شوید. 
(البته شاید برخی دانشجویان بدشان بیاید و بگویند یعنی فکر می‌کنید ما نمی‌دانیم که اینها گرگند؟ با این همه دستگاه حراستی و امنیتی و بسیجی و اطلاعاتی در دانشگاه باز این توهم برای کسی هست که این نظام گرگ است؟) 


این حرف درست است. اما با اجازه خود دانشجویان برای آن که بعضی وقتها و به‌خصوص این روزها شترنماییها یا گاونماییهای این گرگ کسی را نفریبد، باید پرسشهایی را تکرار کرد. 

مهمترین پرسش این است: تعریف دانشگاه چیست؟ دو پاسخ اساسی به این هست. 

براي پاسخ دادن به اين  سوال اين  لينك را دنبال كنيد



13نوامبر فرانسه و پيامدهاي استراتژيك آن


سوال :
چرا واقعة پاريس كه ظاهراً يك مسألة خارجي و مربوط به يك كشور ديگري است تا اين قدر براي نظام اهميت پيدا كرده است؟ علت اين همه بالا و پاييني و بازتاب و بحث و گفتگو و كش و واكش در درون نظام چيست؟
پاسخ :
اين واقعه و پيامدهايش براي كلّيت نظام، «استراتژيك» و «سرنوشت ساز» است، چرا كه نظام و بخصوص باند خامنه اي هيچ جدايي بين خودش و رژيم اسد قائل نيست و هميشه گفته است كه :”بود و نبود رژيم بشار اسد را بود و نبود خودش ميداند”.  در همين رابطه رسانه ‌هاي وابسته به نيروي تروريستي قدس، واقعه پاريس را با 11سپتامبر نيويورك مقايسه كرده و نتيجه گيري كرده اند كه واكنش به واقعه پاريس ممكن است همان مسير 11سپتامبر را طي كرده و از لشكركشي فرانسه و اروپا به سوريه و منطقه سر درآورد. وحشت نظام از اينجا شروع مي شود كه مي فهمد كه به دليل ارتباط ارگانيك و تنگاتنگ همه جنايتكاران با پدرخوانده خود؛ اين قطار از سوريه شروع و در ايستگاه تهران متوقف خواهد شد. 

سوال:
انعكاس وپيامد‌هاي دوگانه واقعه پاريس در درون نظام چيست؟
پاسخ:
1.  باند خامنه اي و نيروي قدس، علناً از كشتار پاريس ابراز خوشحالي ميكنند و به بيان هاي مختلف ميگويند: حقتان بود! و در رد گم كني آي دزد آي دزد مي گويند؛ سگ هار داعش توليد شماست و حالا پاچه خودتان را گرفته است! ولي به لحاظ سياسي خامنه اي تا به امروز در سكوت است چرا كه اگر موضع همدردي با فرانسه بگيرد يك جور هم جبهگي با فرانسه و چراغ سبز دادن به سرنگوني بشار اسد تلقي مي شود. به لحاظ داخلي هم موضع همدردي خامنه اي كفه را به نفع باند رفسنجاني روحاني سنگين ميكند كه اين در آستانة انتخابات اصلاً به نفع خامنه اي نيست و خلاف خطي است كه ميخواهد در انتخابات زير پرچم «نفوذ» طرف مقابل را از سر راه بردارد. 
2.  باند رفسنجاني روحاني، در مسير تعامل با غرب، ابراز همدردي كرده و مي خواهند از اين واقعه بهره برداري كنند و مدعي هستند كه اين بار هزينة تروريسم از جيب نظام پرداخت نميشود و فضاي «ايران هراسي» به «ايراندوستي» تبديل مي شود و اينكه نظام ايران به بازي گرفته مي شود و راه براي تعامل بيشتر با غرب باز مي شود. 
  

 نتيجه
1.  واقعه پاريس، بدون سوخت و سوز، پاي پدرخوانده بنيادگرايي و بانكدار ترويزم دولتي و بين المللي را خواهد گرفت. اين همه ولوله در درون نظام، از يك حادثه در كشوري ديگر كه هيچ ربطي هم به نظام ندارد، يك واكنش خودبخودي نيست بلكه يك «حس ترس» از طوفاني است كه در پاريس استارت خورده و به سوريه  و منطقه مي رسد و از آنجا به سمت تهران خواهد رفت.  بنابراين؛ ترس و وحشت نظام از شروع يك جنگ زميني و لشكر كشي فرانسه و اروپا در سوريه و منطقه است.
2.  اين مساله، مانند هر موضوع ديگر در شرايط كنوني به تشديد تضاد در درون باندهاي نظام ختم مي شود. 
3.  فراموش نكنيم كه هر تشديد تضاد وجنگ بين دو باند نظام، لاجرم به تضعيف كليت نظام ختم مي شود و هر ميزان كه نظام ضعيف شود، فضا براي خيزش هاي اجتماعي براي احقاق حقوق و مطالبات مردم بيشتر باز مي شود.

روشنفكر اتوكشيده اي كه با آسته رفتن و آسته اومدن دنبال آزادي بيان است



در ميان وبلاگها و كامنتها ديدم كه يك دانشجو نوشته بود: ما براي 16 آذر برنامه نداريم، از شلوغ كاري و اغتشاش !! هم خوشم نمياد، چون خواهان آزادي بيان در ايران هستم!!!! ما مي خواهيم روشنفكر باشيم و اين ادعامونه، حالا اگه شلوغ كاري كنيم فقط شر بپا ميشه و يك سري هم اين وسط ميان تو ميدون و كارهاي زشت مي كنن! بعد به اسم ما تموم ميشه.
خوب حالا شما بگوييد، در اين سه خط، چند جمله ضد و نقيض خوانديد؟ 

براي پاسخ دادن به اين  سوال اين  لينك را دنبال كنيد


بي هزينگي رسم ما و در مرام ما نيست . تا بوده رسم جوان ايراني پرداخت بها و گرفتن حق به هر قيمت بوده است . 
يادتان هست محمد مختاري قبل از رفتن چه گفت:
مي خواهم ايستاده بميرم كه از نشستن در ذلت خسته ام.....




Monday, November 23, 2015

چند نكته كليدي در فهم بحران سوريه

صورت مساله سوريه
1.   مساله مركزي در هر راه حل يا هر مذاكره بين المللي درسوريه، مشروط به تعيين تكليف اسد است، 
2.   هيچ راه حل جدي و واقعي براي غلبه براي بحران سوريه با حفظ اسد در قدرت متصور نيست. 
3.   حل بنيادي مساله داعش و تروريسم و مليون‌ها پناهنده سوري كه آثار آن كل اروپا را فرا گرفته است؛ نيز مشروط به حل مساله سوريه يعني مشروط به حذف اسد از قدرت مي باشد. 
4.   طي اين مدت ثابت شده است كه سياست مماشات و مذاكره به ضد خود عمل كرده است و منجر به حذف اسد نشده است. 



سوريه و نظام آخوندي
1.   سوريه و حفظ اسد براي نظام و به ويژه خامنه اي و سپاه قدس كه اين همه سال روي آن سرمايه گذاري كرده و كشته داده اند و ميلياردها دلار از كيسه ملت ايران برايش خرج كرده اند؛ نقش استراتژيك در بقاي رژيم دارد يعني به قول سران همين نظام: ”هر قيمتي كه لازم است در سوريه؛ عراق و ساير جبهه‌هاي برون مرزي مي دهيم و در سوريه خط مي بنديم، تا جنگ به تهران كشيده نشود”. چرا كه كشيده شدن جنگ در تهران، به سرعت به جنگ براي سرنگوني نظام تبديل خواهد شد. 
2.   همان طور كه عقب نشيني در اتمي و خوردن زهراتمي، مطلقا از روي اختيار و دلخواه نظام و خامنه اي نبوده است؛ الان هم خوردن زهر در منطقه و مشخصا در سوريه نيز تابع تعادل قواست ، يعني خامنه اي مانند زهر اتمي تا آنجا كه بتواندكش مي دهد و زهر نمي خورد؛ الا اينكه ديگر نتواند و مجبور به عقب نشيني شود. 
3.   روسيه هم پيمان رژيم در سوريه است ولي بعد از حادثه فرانسه و بمب گذاري در هواپيمايش توسط داعش به فرانسه نزديكتر مي شود
        يكم: هرچه حضور روسيه در سوريه بيشتر و بيشتر شود نقش رژيم كم رنگ و كم رنگ تر مي شود (اين چيزي است كه نظام با وارد كردن روسيه به آن تن داده است)  
        دوم: هرچه حضور روسيه در ائتلاف ضد داعش و پيوند با فرانسه و ائتلاف جهاني ضد داعش بيشتر شود؛ به ضرر رژيم است و نقش رژيم را باز هم كم رنگ و كم رنگتر مي كند
        سوم: نزديكي روسيه و فرانسه راه را براي توافقات بين المللي باز مي كند؛ توافقات بين المللي به زيان نظام آخوندي است و برايش مثبت نيست؛ چرا كه در تعادل كنوني كه هژموني را در سوريه از دست داده است يا بايد خودش را با الزامات بين المللي ضد اسد و ضد داعش هماهنگ كند كه در اين صورت بايد مسير زهر خوران در سوريه را طي كند يا بايد در برابر آن بايستد و قيمت ايستادن كنار اسد را بپردازد كه در هر دو صورت بازنده است. 
4.  شركت دادن نظام و به بازي گرفتن آنها در مذاكرات بين المللي سوريه، هيچ پارامتر تعيين كننده اي نيست. اگر بر فرض هم به عنوان يك پاي جدي وارد اين مذاكرات بشود كه اساسا اين طور نيست و كيهان خامنه اي به درستي گفت؛ «حاشيه نشين» مذاكرات سوريه شده ايم؛ بايد نظام خودش را با روند مذاكرات منطبق كرده و زهر بخورد؛ چرا كه درتعادل كنوني در مذاكرات حول سوريه مسيري جز زهر خوردن وجود ندارد و اگر بخواهد صحنه را ترك كرده و در مقابل آنها بايستد باز هم جز ضرر چيزي عايدش نخواهد شد؛ پس فراموش نكنيم كه صحنه مذاكرات تابع تعادل قواست و هر ميز مذاكراه براي نظام الزاما خروجي استراتژيكي ندارد يا حاوي دستاورد نمي باشد و چون در شرايط كنوني در تعادل دست پايين را دارد؛ خروجي اش به سمت زهر خوران خواهد بود. 

نتيجه
1.   روند واقعي تحولات به سمت حذف اسد مي رود و اين براي رژيم و خامنه اي شكست استراتژيكي را در بر خواهد داشت. 
2.   تحولات سوريه از هر سو كه بچرخد و نظام و به صورت مشخص خامنه اي چه با زهرخوران از سوريه عقب نشيني كند چه با ايستادن دركنار اسد، تن به شكست‌هاي هرچه بيشتري بدهد؛ بازنده سوريه خواهد بود
3.   واقعه پاريس اين روند را تسريع كرده و شتاب مي دهد.  
4.   اين روند جنگ هژموني در درون نظام را تشديد خواهد كرد، نظام بازهم بيشتر از پيش ضعيف مي شود و ميدان براي خيزشهاي اجتماعي و احقاق حقوق مردم از كمترين خواسته‌ها تا بالاترين آنها يعني سرنگوني، باز و بازتر خواهد شد. 

خودكشي كودكان، بازهم تكرار شد

خـــــبر:
براساس اخبار علني مطبوعات نظام آخوندي در ماه آبان، 4 كودك 10تا 16 ساله خودكشي كرده اند:  
-6 آبان - شوان هاوري، دانش‌آموز ۱۰ ساله در شهرستان اشنويه در استان آذربايجان غربي خود را حلق آويز كرد. 
-6 آبان - يك دانش‌آموز ۱۰ ساله در تهران با روسري خود را دار زد.
-17 آبان - دانش‌آموز ۱۴ ساله‌اي به نام فرشاد در شهر رستم كلا در استان مازندران به زندگي خود پايان داد. 
-28 آبان ـ  دانش‌آموز ۱۶ ساله در خراسان جنوبي، خودكشي كرد.



علت: 
-خانواده شوان گفته است: مدرسه محل تحصيل شوان، براي خريد برخي تجهيزات، درخواست پول كرده بود و پرداخت اين مبلغ در توان ما نبود و ناچار شوان از رفتن به مدرسه محروم  شد؛ اين امر باعث شد كه شوان دست به خودكشي بزند. 
-فرماندار اشنويه : شوآن،  كودك ۱۰ ساله تحت تاثير ديدن فيلمي كه صحنه اعدام در آن وجود داشته، خودكشي كرده است. 
-علت واقعي خودكشي ها در رسانه هاي حكومتي ذكر نشده است.

نتيجه:
-نظام آخوندي در صدر ليست اعدام و خودكشي در جهان قرار دارد.
-بر اساس آمارهاي سازمان پزشكي قانوني ايران، در سالهاي گذشته بيشترين خودكشي در سنين ۱۸ تا ۲۴ سال بوده است. 
-بي هيچ ترديدي، هر خودكشي، محصول بن بست انسان ها در حل ساده ترين تضادهاي اقتصادي واجتماعي آنهاست و  نظام آخوندي، مستقيم و بي واسطه «قاتل» آنهاست.
-بن بست، دراين نظام فقط با سرنگوني آن به پايان مي رسد؛ تا اين نظام هست، اعدام، خودكشي، مرگ و مير، كليه فروشي و .... درايران و كشتار و مرگ و نابودي و ...  در منطقه و جهان تمامي ندارد. 
-بنابراين هر گامي براي سرنگوني اين نظام، گامي براي است براي حفظ جان هزاران انسان بي گناه كه از «حق حيات» و زندگي محروم مي شوند.


بعد از 13نوامبر

صورت مساله
رييس جمهور فرانسه فرانسوا اولاند  گفت حادثه پاريس، يك عمل جنگي است و بدين وسيله اختيار وارد شدن به جنگ در سوريه را كسب كرد .


كامرون نيز گفت؛  ممكن است انگلستان بدون اينكه  حتي منتظر  راي پارلمان باشد  وارد اين جنگ شود/  هماهنگي بزرگي ميان اروپا در رابطه با عمل نظامي صورت گرفته است؛ آيا اين موارد  نشان مي دهد كه اروپا مي خواهد وارد جنگ در منطقه بشود؟ در صورتي كه جنگي صورت بگيرد، تاثيرآن روي نظام آخوندي چيست؟ علت ترس و وحشت نظام از جنگ احتمالي در سوريه چيست؟ 
پاسخ
خامنه و باقيِ اذنابش خوب مي دانند كه اين داستان كه در پاريس استارت خورده است؛  سرانجام در تهران به پايان مي رسد؛ دقت كنيد: 
عليرضا خسروي نماينده سمنان: «همانطور که در يازده سپتامبر به اين بهانه به منطقه و کشورهاي مسلمان لشکرکشي کردند و با ناميدن ايران به محور شرارت قصد حمله به کشور را داشتند. بنابراين بعد از اين اتفاق حتما بايد منتظر يک جنگ صليبي ديگري باشيم. نکته جالب توجه اينکه اکثر دستگير شدگان اسامي اسلامي دارند که اين در جهت اسلام هراسي و ايران ستيزي است».
كيهان -28آبان 94 : «حادثه پاريس در حال شکل دادن يک اجماع غربي در سطح مردم و مسئولان براي توجيه لشکرکشي غرب به منطقه است».
نتيجه
عناصر اين نظام براساس شم غريزي خود، در گسترش جنگ در منطقه احساس خطر مي كنند، چون مي دانند؛ آتش جنگ در سوريه اسد و در گامل بعدي لاجرم؛ پدرخوانده اسد را در بر خواهد گرفت. 


براي آزادي ايران .... بياييد مشت باشيم....

من اگر برخيزم،تو اگر برخيزي،همه بر مي خيزند،
من اگر بنشينم،تو اگر بنشيني،چه كسي برخيزد؟چه كسي با دشمن بستيزد ؟ چه كسي پنجه در پنجه دشمن در آويزد؟
حرف را بايد زد، درد را بايد گفت، رود بايد شد و رفت، كوه بايد شد و ماند، شور بايد شد  وخواند.....


به راستي ، كه جمع و اتحاد جمعي، كولاك مي كند ، تجربه كنيد!!
آن قصه قديمي را شنيده ايم كه پدري براي نصيحت فرزندانش كه باهم متحد باشند، يك چوب را به راحتي شكست اما وقتي دسته اي از چوبها را در دست گرفت اصلا نتوانست آنها را بشكند، يا آن ضرب المثل كه ميگويد: يك دست صدا ندارد ، يا آن يكي كه مي گويد: وقتي كه 5 انگشت جمع شوند مشت مي شوند! 
پس بياييد ماهم مشت باشيم، دستهاي تنها ، انگشتهاي تنها  فايده ندارد، اگر همه باهم برخيزيم ، با ما چه مي كنند؟ مجبورند كه عقب نشيني كنند، چطور است كه اگر تمامي تاريكها جمع شوند در برابر نور يك شمع دوام نمي آورند؟ پس اگر تمامي ظالمان هم جمع شوند در برابر جمع ما خار و خفيف هستند.
بعد از 37 سال كه هر روز و هر ساعت حقمان را مي خورند ، بعد از 37 سال كه نقطه اي آباد در كشورمان باقي نگذاشته اند ، بعد از 37 سال چپاول و كشتار و اعدام و سركوب و هزار بدبختي ديگر، تنها راه فرياد است، بهترين فرصت پيش روي ماست :
16 آذر ، روز قيام ، روز اعتراض ، روز فرياد ، روز دانشجو!
دانشجو بپاخيز و حقت را فرياد كن، تا كي بايد تن به خفت دهيم؟ تا كي بايد از كمترين حقوق صنفي و دانشجويي هم برخوردار نباشيم؟ تاكي بايد ياران دبستاني مان را در پشت ميله هاي زندانهاي ايران ببينيم ؟ تا كي بايد خبر خودكشي دوستانمان را از نداري و بدبختي بشنويم؟ ا تا كي بايد فريب وعده هاي دروغين يكسري دزد و دروغگو را بخوريم كه 37 سال است دارند وعده توخالي ميدهند و جز ويراني و بدبختي چيزي نصيب كسي نشده است؟ 
پس بياييد فرصت را از دست ندهيم ، در 16 آذر اگر يك صدا حقمان را فرياد كنيم هيچ قدرتي را ياراي ايستادگي در برابرمان نخواهد بود . 

16 آذر در انتظار ماست . جمع ما قدرتمند است و حقش را پس خواهد گرفت.....

ترانه منكر اول - كاري از گروه شباهنگ



مأمور نهي از منكر ايستاده تو چفيه و ريشش شپش داره !
رد شد ازش يك دختر عاصي,  بدجوري انگار كينه بش داره...
بوي گلاب نكبتي ميده!  زير مشام شهر ميلوله ...
تاريخ رو برعكس مي بينه!  با دايناسورها سخت مشغوله !!
من نبضم نبض زمونه ، اون مغزش خشكه،  خزونه حتي از سايه اش هراسونه
دستش تا مرفق تو خونه ، منكر اول همونه، معروف ما جنگ با اونه

مأمور نه ،  جاسوس دل هم هست،  از ديد اون ممنوعه دلشادي
هركس كه آستيناش كوتاهه ،  فردا ميره دنبال آزادي...
از شدت تحقير جون ميده ،  كي گوش به حرف پاسبون ميده؟!
يك تار موي خواهرم اينجا،  اركان قدرت رو تكون ميده!
من نبضم نبض زمونه ، اون مغزش خشكه،  خزونه حتي از سايه اش هراسونه
دستش تا مرفق تو خونه ، منكر اول همونه، معروف ما جنگ با اونه

تنديس مرگه، نفرته، ترسه،  يا شايدم مخلوطي از هر سه !
از بس كه هر روز تو خودش مرده، هيشكي ازش  ديگه نميترسه
مردي كه دستش مشت بود ميگفت: كي اين نماد كفر رو دوس داره
ميگفت حس كرده كه اين روزا،  بدجوري كلاشينكف رو دوس داره...
من نبضم نبض زمونه ، اون مغزش خشكه،  خزونه حتي از سايه اش هراسونه
دستش تا مرفق تو خونه ، منكر اول همونه، معروف ما جنگ با اونه...



چه كسي پيروز صحنه است؟

زنگها را بزنيد
ناقوسها را به صدا در بياوريد
فريادتان را بلند كنيد
بپاخيزيد كه وقت برخاستن است ..... 



وقتي كه ديكتاتور صداي ما را در گلو خفه مي كند، وقتي كه ضحاك فراخوان به سكوت مي دهد و سركوب مي كند ، وقتي كه حق و حقومان را پايمال مي كنند،  وقتي كه حتي از مينيمم حقوق صنفي ما را محروم مي كنند، 
آيا جز فرياد حق طلبانه و اعتراض راهي داريم ؟
در اين ميان چه كسي پيروز صحنه است؟  چه كسي جلو دار است ؟ چه كسي راه را نشان مي دهد ؟ چه كسي فرياد مي زند؟
از ديرباز نام دانشجو با فرياد، با طغيان وبا عصيان و شورش ، شورش بر هرچه ظلم است ، شورش بر هرچه سركوب و ناحق است ، قرين بوده ، بياييد در دوران دانشجويي مان، در 16 آذر 94،  نام نيكي از خود به جاي بگذاريم، مثل سه يار دبستاني كه از سال 32 تا كنون نامشان آذين بخش تمامي جنبشهاي دانشجويي بوده است، آنهم در روزگاري كه روحاني اعدام ها را از مرز 2000 گذرانده و به هيچكدام از وعده هايش عمل نكرده ، در دوراني كه كليه فروشي و فروش مغز استخوان، كارد را به استخوان رسانده ، در روزگاري كه با رياكاري و با حقه هاي پوچ و شكست خورده اي از قبيل برجام و توافق هسته اي و غيره و غيره ، اين حكومت به فرجام نهايي اش نزديك شده است ، در روزگاري كه ذره اي آزادي و حق و حقوق انساني برايمان باقي نگذاشته اند،  تنها راه اعتراض و اتحاد است، تنها راه فرياد است ، فرياد تمام خواسته هاي برحقمان.
و دانشجو اين قشر پيشتاز و آگاه ، اين قشر شجاع و جلو دار كه هميشه  و در همه جوامع لرزه بر تن ديكتاتورها افكنده است ، آماده مي شود تا در 16 آذري ديگر، حق و حقوق به يغما رفته اش را فرياد كند.

بله از 16 آذر 32 تا 16 آذر 94  با صداي بلند مي گوييم كه : 
پيروز صحنه ماييم    اين حكم سرنوشته    بر برگ برگِ تاريخ     اين رو خدا نوشته ......



Sunday, November 22, 2015

همدردي پيشتازان مبارزه با بنيادگرايي با مردم فرانسه



كساني ياد قربانيان حمله تروريستي فرانسه را گرامي مي دارند كه خودشان كمتر از دو هفته پيش مورد يك حمله جنايتكارانه تروريستي با 80 موشك 240 ميلي متري قرار گرفتند 
انسانهايي بدون دفاع در بنگالهاي كاغذي بدون هيچ سرپناهي در كمپ ليبرتي، ولي با عزمي جزم تر براي نبرد با پدر خوانده تروريسم ايستاده اند 



سفر هيأتهاي خارجي به ايران و نتايج آن




بعد از برجام، هيات‌هاي خارجي درتركيب‌هاي مختلف به ايران سفر مي كنند و آخرين آن، رئيس پارلمان اروپا بود كه يك روز در تهران ماند / مثل هميشه اين سفر با سر و صدا همراه بود.

سوال

چرا سفر هيأتهاي خارجي در حالي كه قاعدتاً بايستي امتيازي براي براي خروج حكومت آخوندها از انزواي منطقه يي و بين المللي به حساب بيايد به بحراني در درون نظام تبديل مي شود؟ 

پاســــخ
1.اگر مسألة هژموني در اين نظام حل شده بود و حاكميت، يكپايه و تك قطبي بود؛ قطعا اين سفرها مي توانست امتيازي براي حكومت آخوندي به حساب آمده و آن را از انزواي خفه كننده كنوني نجات داده يا حداقل كاهش دهد، اما آنچه كه در عمل رخ مي دهد؛ اثرش كاملاً معكوس مي باشد. 
2.هيأتهاي سياسي غربى كه مي آيند، مطلوب باند رفسنجاني روحاني هستند و اين باند مقاصد خود را با آنها در راستاي خط تعامل دنبال مي كند، 
3.باند ولي فقيه در شرايط موجود مخالف اين ديدارها و سفرها هستند. چون اينها كه بعد از برجام و توافق هسته يي كه به ايران مي آيند، دو چيز را روي ميز نظام مي گذارند، يكي دست برداشتن از صدور تروريسم و دخالت در كشورهاي ديگر و قطع حمايت از گروههاي تروريستي منطقه، يكي هم حقوق بشر و دست برداشتن از اعدام و سركوب و مشخصاً سركوب زنان. در ضمن اينكه اين هيات‌ها هم بدنبال سرمايه گذاري و بستن قراردادهائ اقتصادي نيز هستند كه در تضاد با تيول اقتصادى سپاه و ولي فقيه مي باشد. از اين رو اين باند سعي مي كند به انواع شيوه‌ها در اين‌‌اش موش بيندازد. مثلاً با دستگيري خبرنگاران و دلالها و سخت گيري در مورد حجاب خانم‌هاي همراه هيأت كاري مي كنند كه يك فضايي منفي از وضعيت نظام گرفته و آن را به دولتهاي خودشان يا به افكار عمومي منتقل كنند. نگاهي به انعكاس اين سفر‌ها در مطبوعات وابسته به باند خامنه اي به فهم بيشتر تضاد ودرگيري دو باند كمك ميكند: «هزينه ـ فايده توسعه روابط سياسي با غرب چيست؟» / «از اين سفرها چه چيزي جز تحقير و توهين نصيب ما شده است؟ كدام تحريم يا محدوديت بين المللي به خاطر اين ديدارها برداشته شده است؟» / «مقدمه‌سازي براي فشار بين‌المللي بر جمهوري اسلامي ايران اين بار با ابزار حقوق بشر را دنبال مي‌كنند». 

نتيجـــه

بنابراين هر سفر هيات‌هاي خارجي خواه و ناخواه تبديل به سوختي براي ادامه جنگ بين دو باند مي شود. يك باند برايش سر و دست مي شكند، چون راه نجات حاكميت را تنها در آويختن به غرب مي داند. باند ديگر بر اساس فرضية نفوذ خامنه اي، آن را توطئه و خطرناك مي داند. از اين سفر هيأتهاي خارجي ظاهرش شيريني و امتياز است، اما يك شيريني آغشته به زهر مي باشد كه هم تعادل نظام را به هم مي زند و هم تصويري كاملاً معكوس از آن چيزي كه مد نظر باند رفسنجاني ـ روحاني است به جامعة بين المللي ارائه مي دهد. 


بزرگ ترين خطر

صورت مساله

نمايش انتخابات براي نظام خيلي مهم و حياتي است؛ از اين رو هر دو باند، باب جنگ جديدي را آغاز كرده اند/ خامنه اي با بحث نفوذ شروع اين جنگ را اعلام كرد و بعد هم با دستگير كردن برخي از نفرات مطبوعاتي باند رقيب، از «حرف» به «عمل» پا گذاشت. با حضور مستقيم خامنه اي دراين جنگ، باند مقابل به دليل اينكه ضعف مفرط خامنه اي را مي داند؛ نه تنها عقب نشيني نكرده و بازي را به حريف واگذار نكرده است؛ بلكه كوتاه بيا هم نيست و مي خواهد هر طور شده از اين انتخابات سهم خود را از قدرت بگيرد.
بنابراين، حضور مستقيم خامنه اي از اين باند و روحاني از طرف ديگر عرصه جنگ مطبوعاتي را يك مدار بالا كشيده‌اند. .





انتخابات اسفند و اهميت آن

 1. نمايش انتخابات در حكومت هميشه محل تشديد جنگ و دعواها در درون نظام بوده است ولي نمايش انتخاباتي كه در اسفند ماه در پيش روي حاكميت آخوندي است. به گفتة خودشان حساسترين و خطرناكترين سرفصل براي نظام به حساب مي آيد. چرا كه نظام، زهر اتمي را خورده است و زهر سوريه و زهر منطقه يي و زهر اجتماعي و زهر حقوق بشر هم در راه مي باشد. آثار زهر به صورت كلي نظام و به صورت مشخص خامنه اي را ضعيف مي كند. از اين رو باند رقيب در فكر گرفتن سهم بيشتري از قدرت سياسي و اقتصادي از قدرت است. خامنه اي نيز كه به خوبي حواسش جمع منافع ولايتش است، تمام تلاش خود را مي كند كه كمترين امتياز را به رقيب بدهد. بنابراين؛ انتخابات اسفند مشخص مي كند كه بعد از برجام وبرشام و. . . سهم هركس در قدرت و حاكميت و قبضه امور اقتصادي و. . . تا كجاست؟

2. كليد اين جنگ تبليغاتي را خامنه اي با مطرح كردن بحث نفوذ روشن و تعدادي از نفرات باند مقابل را دستگير كرد و اين جنگ را از جنگ لفظي به جنگ عملي كشاند و متقابلا روحاني نيز شخصا وارد شده و ضربه مقابل را به حريف وارد كرده تانشان بدهد كه به هيچ وجه قصد عقب نشيني ندارند.

اقدامات «عملي» هر دو باند

با گسترش جنگ لفظي به اقدامات عملي، جنگ دو باند وارد يك فازجديدي شده است مي خواهيم بدانيم كه اهرم‌هاي مادي كه هر كدام از باندها در اختيار دارند چيست و چگونه از آنها در برابر رقيب استفاده مي شود. .
1. باند ولي فقيه با در دست داشتن اهرم سپاه و قوه قضائيه و. . . اقدام به بگير و ببند كرده است و اين طور كه پيداست قصد دارد آن را گسترش بدهد / در اين رابطه سايت خود خامنه اي شبنامه اي تحت عنوان خيانت بزرگ درست كرده و به نيروهاي خودش رهنمود داده كه آن را تكثير و در مساجد و اماكن مختلف پخش كنند،
2. روحاني هم در مقابل، با در دست داشتن وزارت ارشاد، اهرم يارانه‌ها را دارد و روزنامه‌هاي باند رقيب را به قطع يا كاهش يارانه تهديد كرده و مي گويد؛ پول دولت را بدهيم كه عليه اقتدار دولت مصرف بشود؟! و به موازات بگير و ببند‌هاي سپاه اين تهديد را عملي كرده و يارانة روزنامه‌هاي طرفدار دولت را خيلي كم كرده و آنها را تحت فشار مادي قرار داده است. به همين دليل مطبوعات باند خامنه اي، به عنوان اعتراض، همايش روحاني را تحريم رسانه اي كردند.

نتيجــــه

1. جنگ مطبوعات و رسانه ها، يك جبهه و يك بخش از جنگ فراگير انتخابات يا در واقع جنگ هژموني است. يعني در اصل، دعوا در واقع بر سر دو استراتژي و دو خط متفاوت بين دو باند است كه لزوماً يكي بايد ديگري را حذف كند.
2. روحاني به شكل واضحي تضاد باند‌هاي نظام را تحت عنوان «ناهماهنگي راهبردي، برزگترين خطري كه مي تواند كشور را تهديد كند»، نام گذاري كرده است بنابراين؛ تضادهاي دروني نظام هرچه شدت بيشتري مي گيرد؛ لاجرم به همان ميزان كليت نظام ضعيف و ضعيفتر شده و به قول روحاني به مثابه «بزرگترين خطر» يا همان «خطر سرنگوني» سرباز مي كند.
3. به موازات ضعيف شدن نظام و رفتن به سمت «بزرگترين خطر» نظام آخوندي هيچ اهرمي جز تشديد سركوب ندارد و درهمين رابطه نيروي انتظامي از 40برابر كردن گشتهاي ارشاد خبر داده است و اين نشان مي دهد كه تا كجا از فضاي انفجاري جامعه نگران هستند.
4. از اين رو مي توان نتيجه گرفت كه انتخابات، يك فرصت بي مانند براي جنبش آزاديخواهانة مردم ايران براي تحقق همان «بزرگ ترين خطر» يا «خطر سرنگوني» نظام در پيش روي ماست..




آيا خامنه اي از دانشجو و دانشگاه مي ترسد؟



 آيا خامنه اي از دانشجو و دانشگاه مي ترسد؟
براي اينكه به اين سوال جواب بدهيم راه دوري نبايد رفت، تنها خواندن حرفهاي اخير خامنه اي در روز 12 آبان در  آستانه سالروز گروگانگیری رسوای خمینی برای جمعی از نیروهایی که تلویزیون رژیم آنها را دانش‌آموز و دانشجو می‌خواند، كافيست كه پاسخ به روشني مشخص شود:
 خامنه‌ای در اين اظهارات بی‌ماده، اما به یکی از دغدغه‌های خود، مسأله دانشگاهها و جوانان، اشاره کرد و درباره آن هشدار داد که «دشمن تلاش فراوان می‌کند دانشگاهها را… به پلی به سمت غرب تبدیل کند». این در واقع بیان دیگری از همان وحشتی است که پاسدار جعفری سرکرده سپاه پاسداران روز قبل (دوشنبه 11آبان) تحت عنوان فتنه چهارم ابراز نموده بود، از آنجا که فتنه در فرهنگ دجالگرانه رژیم به‌معنای قیام و انفجار اجتماعی است، این اشاره گویای آن است که خامنه‌ای خوب می‌داند که شکافهای درونی رژیم و زهر عقب‌نشینی‌های ناگزیر، دیروز در هسته‌یی، امروز در سوریه و فردا در حقوق‌بشر، در کجا می‌ریزد و خطر اصلی در کجا کمین کرده است.
دانشجوياني كه با بيش از 40 حركت اعتراضي ماه مهر را به ماه دانشجو تبديل كردند و بار ديگر اعلام كردند كه هيچكس حتي ولي فقيه ارتجاع نمي تواند مانعي در برابر اراده دانشجو براي رسيدن به آزادي باشد  در كمين ولي فقيه نشسته اند.
هر دانشگاه سنگري است براي آزادي و هر دانشجو تيري بر قلب ولي فقيه.  
ولي فقيه پوسيده و درمانده بعد از برجام و جام زهر اتمي چارستون بدنش به رعشه افتاده  و ترس سرنگوني تمام وجودش را در بر گرفته است. در آستانه 16 آذر دانشگاه آتش زير خاكستري است كه به زودي شعله مي كشد.
تمامي خواسته ها و حق و حقوق دانشجويان بايد كه پرداخت شود و دانشجو از اين مينيمم ها كوتاه نمي آيد.
اگر همه باهم و يك صدا برخيزيم هيچ قدرتي نمي تواند جلوي ما را بگيرد. 
خامنه اي هم از همين يكدلي و يكصدا بودن است كه مي ترسد!  
به خامنه اي مي گوييم: در دمشق و سوريه به دنبال دشمن نگرد! دشمن همينجا زير گوشت در دانشگاه بيدار است و تاج و تخت سفياني ات را به زير خواهد كشيد. بترس!

و اما بشنويم از طرح و برنامه دانشجويان



و اما بشنويم  از طرح و برنامه دانشجويان:
اين روزها خبرهاي زيادي از شكستهاي ولي فقيه يكي بعد از ديگري در داخل و خارج ايران به گوش مي رسد، مهمترين آن صحبتهايي بود كه خود خامنه اي كرد و گفت كه در سوريه ادعا نمي كند كه به هدفي كه خواسته رسيده  حتي بهش نزديك هم نشده يعني اينكه شكست خورده ! و همچنين گفت كه   اگر همين كارها را نکرده بودیم، يعني شركت در كشتار مردم سوريه و قتلعام بيگناهان و ريختن بشكههاي انفجاري «خدا می داند در داخل مرزها، با چه مشکلات و ضربات عجیبی، دست به گریبان می شدیم».يعني خلاصه سرنگون ميشديم. پيش از آنهم كه سرمايه گذاري اش بر روي اتمي با سر كشيدن جام زهر اتمي بر باد رفت ،از طرف ديگر انواع مانورها و فریبهای  رژیم و جناحها‌ی درونی‌اش نیز شکست خورده و برباد رفته .  
وعده‌های روحاني هم كه نقش بر آب شد و چيزي جز دو هزار اعدام با خودش براي مردم به ارمغان نياورد. 
بنابراين آنچه باقي مي ماند اين است كه همه باهم يكصدا حق و حقوق پايمال شده مان را فرياد بزنيم و آنرا بخواهيم! چرا كه حقمان است و كسي نمي تواند به زور آنرا از ما بگيرد. 
در ماه گذشته شاهد همين اعتراضات توسط معلمين،كارگران و ساير اقشار  بوديم و همچنين دانشجويان در بيش از 40 حركت اعتراضي خواسته هاي خودشون رو اعلام كردند . 
حالا سوال اينجاست كه دانشگاه چه آتشي در زير خاكستر دارد؟ دانشجويان كه قشر پيشتاز، جوان، پويا، جسور و بيدار اين مملكت هستند در ماه جاري چه طرح و برنامه اي در سر دارند ؟ و فرياد اعتراض خودشون رو به چه ترتيب و در كجاها مي خواهند بلند كنند؟
مي دانيم كه رژيم از آنچه مي ترسد و هيچ كاري هم نمي تواند در مقابل آن بكند و اينرا به كرات تجربه كرده ايم، حركات جمعي است ، از آنجايي كه خواسته ها برحق است و حركت جمعي صورت مي گيرد، به تجربه معلمين و كارگران هم كه نگاه كنيم، نتيجه اي جز عقب نشيني ايادي رژيم در بر نداشته است.
پس ما منتظريم طرح و برنامه دانشجوها براي اين ماه را بشنويم و همه را به شركت فعال در اين برنامه ها دعوت كنيم.
بخصوص كه 16 آذر هم در راه است و صداي دانشجو بايد كه بلند شود و اينچنين خواهد شد